تـــــــــــــــــورا میخواهم...،تــــــــــــــــــو که هدیه خدایی

رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم، سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد.

تـــــــــــــــــورا میخواهم...،تــــــــــــــــــو که هدیه خدایی

رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم، سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد.

مشخصات بلاگ
تـــــــــــــــــورا میخواهم...،تــــــــــــــــــو که هدیه خدایی

کوچکـَتر باشـَد یا بزرگتر، چـه فرقــے میـکُـند؟
!بـایــَد آنقدر مــرد باشـَدکه پاےـ حرفـــَش بـماند تا به آرامشــ برسے!
وگرنه دهـان هَر نامردے بوے گند... "دوسـتـت دارمـــ"های
الـــکــــےمـیدهــَد...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در اغوش گیرمت» ثبت شده است

گاهی خیال میکنم از من بریده ای!
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای!
از خود سوال میکنم ایا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم!
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای!
از من عبور میکنی و دم نمیزنی!
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای!
یک روز می رسد که در اغوش گیرمت!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای!